در آبان هزار و سيصد... به دنيا آمدم، ساكن منطقه هروي تهران هستم و دانشجوي ترم آخر مديريت بازرگاني.
به نظر من سختترين قسمت زندگي، انتخاب همسر است.
در سال 77 وارد عرصه تئاتر شد و كمكم به تلويزيون راه پيدا كردم. به
پيشنهاد دوست عزيز مقابل دوربين رفتم و برنامههايي از قبيل صبح بخير
ايران، مرواريد، قلههاي افتخار و باشگاه مهرورزان را اجرا كردم. همچنين
برنامه صبح آمد هم اجرا كردم.
اولين برنامه زندهاي كه اجرا كردم در
سال 80 به عنوان مجري مهمان در روز از اعتماد به نفس بالايي برخوردارم و
اين بهترين خصيصه در زندگيام است.
اگر مجريگري نميكردم شايد خبرنگار ميشدم.
بهترين هديهام، دوچرخهاي بود كه در سن 5 سالگي از مادرم گرفتم.
بيادماندنيترين برنامهاي كه اجرا كردم، روز سالگرد «صبح آمد» بود كه در قوچان اجرا كرديم.
سعي ميكنم در اجرا تپق نزنم، اگر هم اتفاق بيفتد به نوعي برطرف ميكنم.
به جز كارهاي اجرا، يك شركت تبليغاتي دارم و تيزر ميسازم.
يكي از دلايل پيشرفت انسان، وجود رقيب است، هنگامي كه آدم رقيب نداشته باشد، ممكن است در جا بزند.
اگر رقيب من، رقابت ناسالمي انجام دهد، سعي ميكنم به او محترمانه تذكر
بدهم، اما آن طور نيست كه خداي ناكرده مقابل بيننده همديگر را خراب كنيم،
چرا كه آنتن تلويزيون حرمت خاصي دارد.
در برنامه جزر و مد از خودم و فرزاد حسنيكلي شايعه شنيدم و خواندم و
همچنين شايعه شده بود كه من نوه دختري مرحوم منوچهر نوذري هستم!
پژو GLX دارم و از رانندگي خيلي خوشم ميآيد، اگر جايي را پيدا كنم، پايم
را تا آخر روي پدال گاز فشار ميدهم. گاهي اوقات هم به اتفاق دوستانم به
پيست اتومبيلراني ميروم.
خانوادهام بيشتر دنبال تحصيل و علم و اين طور چيزها هستند.
مردم ما منتقدهاي باهوشي هستند و نقد را به معناي واقعي كلمه خوب انجام
ميدهند و خالصانه ميگويند: حتي بهشون دروغ بگي، خوب ميفهمند، اين قدر
برخورد با مردم رو دوست دارم كه خدا ميدونه، بعضيها هم طوري كارشناسي
انتقاد ميكنند.
اعتبار مجريگري مرا مردم مشخص ميكنند.
براي اينكه تاريخ مصرف يك مجري طول بكشد بايد يا كم كار كند يا خيلي
حرفهاي، در غير اين صورت براي بيننده خستهكننده ميشود.
شهرت مثل لبه تيغ است، يك سمت خوب يك سمت بد، خيليها هم كه به شهرت ميرسند، ممكن است پشيمان شوند.
گفتههايي در اجرا بر زبان آوردم كه مردم به من گفتند اين حرفها در اندازه تو نيست، و همان امر باعث شده كه دلم در اجرا بشكند.
بهترين مجري برنامههاي زنده را نميتوانم معرفي كنم.
طرفدار تيم خاصي هستم، اما نميتوانم بگويم، اين كه در حال حاضر پيراهن
قرمز تن من است، دليل نميشود پرسپوليسي باشم، البته شايد هم باشم.
رنگ قلب همه مردم دنيا سفيد است، اين خودمان هستيم كه دلهايمان را رنگ ميكنيم.
اينكه بتوانم كسي را شاد بكنم، مرا شاد ميكند.
گناه كردن و سپس از عذاب وجدان ميترسم، ميترسم كه خداي ناكرده عاقبت به خير نشوم.
بهترين غذايي كه دوست دارم در بيرون از منزل بخورم پيتزا است. ميگويند، 106 كيلو وزنم است، ميگويند شكمو هستم.(امیدوارم خوشتون اومده باشه )